در ابتدا باید به این موضوع اشاره کنیم که کلمه قدوس برگرفته ازکلمه trihagion است .
تعریف تقدس چیست؟
مقدس چیزی را توصیف می کند که برای خدمت یا پرستش یک خدا وقف یا جدا شده است. شایسته احترام یا ارادت معنوی تلقی می شود. یا باعث ایجاد هیبت یا تکریم در میان مؤمنان می شود. این خاصیت اغلب به اشیا یا مکان ها نسبت داده می شود.
تعریف کتاب از کلمه قدوسیت چیست؟
قدوسیت چیزی بیش از خوب بودن و اخلاقی بودن است. قدوسیت خداوند ویژگی بارز اوست. این اصطلاحی است که در کتاب مقدس برای توصیف خوبی و قدرت او استفاده می شود. این کاملاً منحصر به فرد و کاملاً قدرتمند است که مانند یک انرژی از خدا تابش می کند.
قدوسیت واقعی یعنی چه؟
قدوسیت واقعی یک زندگی است که در همه سطوح ممکن مورد رضایت خداوند باشد .
معنای اصلی تقدس چیست؟
معنای اصلی تقدس، زندگی در ارتباط با خدا و دیگران است. ... قدوسیت تنها از جانب خدا سرچشمه می گیرد، بنابراین افراد و اشیا تنها در صورتی می توانند مقدس باشند که با خدا مرتبط باشند.
بعد از تمام این تعاریف و توضیحات در مورد قدوسیت بیاید به سراغ قوم اسراییل و عهد عتیق برویم تا ببینیم که انها چگونه در زندگی شخصی و پرستش از مقدسیت و تقدیس شدن بهره برداری می کردند ؟؟/!!
در میان یهودیان امری کاملاً متداول بود.که در زمان پرستش 3 بار از کلمه قدوس استفاده کنند
علاوه بر این، کلمهی trihagion طبیعت سهگانه یا تثلیث خدا را بیان میکند، سه شخص در یک ذات که هر کدام در قدوسیت و شکوه برابر هستند. عیسی مسیح یگانه قدوس است، کسی که در قبر «فساد نشد» بلکه از مردگان قیام کرد تا در دست راست خدا جلال و عزت یابد
و اما .....سوّمین کتابِ تورات موسی، نام قبیلۀ لاوی را بر خود دارد که عهدهدار نظام عبادت بودند. این کتاب حاوی دستورالعملهایی است برای کاهنان تا قوم اسرائیل را در عبادت خدا رهبری کنند. همچنین به قوم خدا نشان میدهد چگونه زندگی مقدسی داشته باشند
اگر کتاب لاویان را مطالعه کنیم به وضوع می توانیم ببینیم که ، موضوعی که بیش از هر چیز خودنمایی میکند، قدوسیت خدا است. از آنجا که خدا قدوس است، قوم او نیز باید چه بهطور جمعی و چه انفرادی مقدس باشند.
این نکته بارها تأکید شده است. هدف خدا از دادن این احکام، تقدیس قوم اوست، چراکه او خودْ قدوس است. در عهدجدید بیش از پانزده بار از کتاب لاویان نقل قول شده است
در هفت باب نخست کتاب، شرح کاملی از قربانیهای مختلف یافت میشود. سپس نحوۀ تقدیس هارون و پسرانش آمده و شرح داده شده که چگونه کاهنان خدمت خود را آغاز کردند (بابهای ۸ تا ۱۰). در ادامۀ کتاب، احکام مربوط به خوراکهای حلال و حرام، قوانین طهارت، احکام متفرقه، و بالاخره، اعیاد و موقوفات خداوند آمده است.
گرچه مسیحیان امروزه این احکام و قواعد را دیگر لازمالاجرا نمیدانند، اما پیام کتاب لاویان همواره لازمالاجرا خواهد بود: «مقدس باشید، زیرا من یهوه، خدای شما قدوسم» (۱۹:۲)
نباید فراموش کنیم که قدوسیت به پاکی مطلق خداوند و نیز فاصلۀ مطلق اخلاقی بین خدا و قوم برگزیده خود در کتاب لاویان نیز اشاره دارد
در سراسر عهد قدیم قدوسیت خداوند بهطور نمادین و به روشهای مختلف، تأیید شده است. در دوران پاتْریارْکها (ابراهیم، اسحاق، یعقوب و یوسف) ختنه به صورت قانون در آمده بود تا اهمیت جدایی حاصل از گناهِ عهد شکنی با خداوند را به صورت نمادین بیان کند. تجلی خدا در زمان موسی (در بوتۀ آتش، بلایای دهگانه، خروج، رعد و برق در کوه سینا) همگی نشان دهندۀ یک تجربۀ ترس، وحشت و امید به هنگام “ظاهر شدن” خداوند است.
باید به یک موضوع بسیار مهم اشاره کنیم و ان این است که توصیف قدوسیت خدا سختتر از سایر صفات او محسوب میشود، تا حدودی بدین علت که این یکی از صفات ذاتی اوست که انسان در آن سهمی ندارد.
ما به صورت و شباهت خدا آفریده شدهایم و البته بسیاری از صفات و خصوصیات او را در درجهی بسیار محدودتری دارا هستیم—مثل محبت، رحمت، وفاداری و غیره. اما برخی از صفات خدا هرگز در موجودات خلق شده یافت نخواهند شد— حضور مطلق، علم مطلق، قدرت مطلق و قدوسیت.
قدوسیت خدا چیزی است که او را از تمام موجودات و هر چیز دیگری جدا و متمایز میسازد. قدوست خدا چیزی بیش از بیعیب بودن یا پاکی و بیگناهی محض اوست، بلکه ماهیت «متمایز بودن» او را میرساند، یعنی عالی و برتر بودن او. قدوسیت خدا راز هیبت او را دربرمی گیرد و این امر سبب میگردد با درک گوشهای از شکوهش، با شگفتی به او خیره گردیم.
قدوسیت خدا به پاکی مطلق اخلاقی خدا و فاصلۀ بین پاکیِ مطلق خدا و انسان اشاره میکند.
قدوسیت خدا موضوعی پایدار و مستمر در سراسر کتاب مقدس است که اغلب با ظهور تجلیات الهی در میان قوم خدا مرتبط است. مفهوم قدوسیت با روشهای غیر منتظرهای مانند ظهور عیسی و تجربۀ پنطیکاست و روح القدس در عهدجدید گسترش یافت. قدوسیت الهی بهطور اسرار آمیزی به عدالت و رحمت الهی چسبیده است و واضحترین توضیح برای مرگ عیسی بر روی صلیب است.
قدوسیت یک نشانۀ مشخص برای تعیین جدایی بنیادینِ خدا و مخلوقات گناهکار انسانی است – بخصوص انسان های سقوط کرده که نجات آنها کاملاً به خداوند بستگی دارد و باید قدوسیت را در آنها ساکن شود .
می توانیم بگوییم قدوسیت به معنای جدایی و غریب بودن مطلق از گناه و عواقب و اثرات آن می باشد.
قدوسیت و ارتباط آن با عدالت و رحمت خداوند
در کتاب مقدس موضوعات در رابطه با قدوسیت وجود دارد که از برجستهترینِ این موضوعات عدالت، نیکی و رحمت هستند. عدالت الهی یکی از نتایج قدوسیت الهی است که پیامدهای اخلاقی اعمال را نشان میدهد و اعمال نیک را از اعمال شیطانی جدا میکند. پیامدهای عدالت برای اعمال شیطانی جریمهای متناسب با این نوع اعمال است. هنگامی که عهدقدیم میگوید، چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان، ممکن است برای شنوندگان معاصر ناخوشایند باشد. اما خیلی ساده این گفتگوی باستانی اشاره به این موضوع دارد که مجازات باید مناسب با جرم باشد. هر کاری پیامدهایی دارد. معیارهای عدالت تعیین کننده چگونگی عواقب این جرایم هستند. شریعت اسرائیل در کتاب لاویان پیامدهای هر کاری را مشخص میکند، هرچند برای هر عملِ ممکنی مجازات در نظر نگرفته است. عدالت الهی معیار و استانداردی است که تمام اعمال انسانی در نهایت به وسیلۀ آن مورد داوری قرار خواهند گرفت
وقتی به عهد جدید میرسیم و کلمه قدوس را می شنویم سوالی که برای ما مطرح میشود این است که قدوس یعنی چه ؟ کلمه کادوش در زبان عبری به معنی قدوس است و یهوه مکادش یعنی خدا قدوس است و تقدیس می کند . این نام اولین بار در خروج باب 31 بکار رفته : او فرمود من یهوه هستم که شما را تقدیس می کنم و در لاویان باب 20 فرمود پس خود را تقدس نمایید و مقدس باشید زیرا من یهوه خدای شما هستم و فرایض من را نگاه داشته و انها را بجا اوردید من یهوه هستم که شما را تقدیس می کنم
خدا قدوس هست و می خواهد ما هم به عنوان فرزندانش قدوس باشیم در نتیجه ما را تقدیس می کند .
اگر بارها و بارها تلاش کردیم که مقدس زندگی کنیم اما موفق نشدیم پس باید بیشتر در مورد خدای قدوس بدانیم و قلب او را بشناسیم .
طبق کلام خدا هر کس که عیسی مسیح را به عنوان خداوند و نجات دهنده خودش بپذیره مقدس خواننده میشود .
در کتاب مقدس پولس روسول در نامه اول خودش به کلیسای قرنتس نوشت : از مقدسین در مسیح عیسی که برای تقدیس خوانده شده اند با همه کسانی که در هر جا نام خداوند ما عیسی مسیح را می خوانند که خداوند ما و خداوند ایشان است .
پس با خون که از نجات دهنده ما عیسی مسیح بر روی ما هست ما جدا و در نتیجه مقدس شده ایم
تقدیس کردن بدون بازخرید کردن ممکن نیست عیسی مسیح با کاری که بر روی صلیب انجام داد ما را از بند گناه ازاد کرد . این یکی از معنای تقدیس کردن از دیدگاه خداست .یعنی خدا از روی محبت ابدیش گناه فرزندش را داد و ما را باز خرید کرد تا ما مقدس باشیم چون او خدای قدوس است .
این همان کاری است که خدای قدوس ما برای قوم اسراییل انجام داد زمانی که انها را از بردگی مصر ازاد کرد . موسی در کتاب خروج میگویید : کیست مانند تو عجیب در قدوست از روی محبت پایدار خود قومی را که نجات دادی رهبری نمودی و به سوی خود هدایت کردی در اینجا سخن عیسی مسیح را بهتر درک می کنیم وقتی که گفت من و پدر یک هستیم .
تقدیس شدن از دیدگاه خدا به جز معنی جدا کردن به معنی پاک کردن هم هست .
وقتی که ما عیسی مسیح را خداوند می خوانیم او هم ما را مقدس می خواند پس زندگی ما به عنوان یک فرد مسیحی مقابل کتاب مقدس مقدس هستیم
مقدس بودن به این معنی نیست که ما از دنیا جدا بشویم بلکه به این معنی هست که خدا می خواهد دنیا را از ما جدا کند . این جدایی به معنی جدا کردن فیزیکی ما نیست بلکه جا به جایی روحانی ما به ملکت خداست . خدا از ما می خواهد ما متفاوت از دنیا باشیم . بخاطر همین در کتاب مقدس به ما میگوید شما نژاد برگزیده و کاهنانی هستید که به پادشاهی می رسید .
مقدس بودن همچون هدیه نجات بواسطه فیض عیسی به صورت رایگان به ما داده شده است . علاوه بر این ما نیاز به تبدیل شدن و نو شدن بواسطه روح و کلام او داریم .
درواقع می توانیم بگوییم روح خدا و کلام خدا برای مقدس شدن به ما کمک خواهد کرد . در دوم قرنتیان فصل 3 ایه 18 میخوانیم که : اما ما مسيحيان نقابی بر صورت خود نداريم و همچون آينهای روشن و شفاف، جلال خداوند را منعكس میكنيم؛ و در اثر كاری كه خداوند يعنی روحالقدس در وجودمان انجام میدهد، با جلالی روزافزون، به تدریج شبيه او میشويم
.
از طرف دیگر در اول پطرس باب 1 ایه 14 تا 16 در مورد قدوسیت خدا می خواهیم و به این نتیجه می رسیم که چه چیزی به ما انگیزه می دهد تا زندگی مقدسی داشته باشیم ؟ جواب ساده است خود خدا . چون او و یگانه فرزندش مقدس هستند ما نیز باید مقدس باشیم .
در دیـدگاه عامـه بـر محبـت خـدا تأکیـد گردیـده در حالیکـه قدوسـیت او نادیـده گرفتـه
شـده اسـت. در حالـی کـه خـدا محبـت اسـت، ایـده قدوسـیت بیـش از هـر صفـت دیگـری
در کتـاب مقـدس بـه نـام خـدا نسـبت داده شـده اسـت (مزامیـر بـاب ۸۹آیـه ۱۸؛ اشـعیا
بـاب ۴۰آیـه ۲۵؛ ارمیـا بـاب ۵۱آیـه ۵؛ حزقیـال بـاب ۳۹آیـه ۷؛ مکاشـفه یوحنـا بـاب ۴آیـه
.)۸قدوسـیت، توصیـف کننـده خلـوص و کـمال فضیلـت از ذات اوسـت. قدوسـیت خـدا بـه
ایـن معنـی اسـت کـه او کامـلاً نیکـو و عـاری از شرارت میباشـد. قدوسـیت خـدا افضـل بـر
صفــات دیگــر او میباشــد
اگـر خدایـی کـه قـادر مطلـق (دارای قـدرت بی َ نهایـت،) علیـم (دارای علـم لایتناهـی ،
دانـش کامـل و عالـی) و حـاضر و ناظـر (حضـور در هـر جـا و هـر مـکان ) اسـت، در کـمال
قدوسـیت نمـی بـود، او قدرتـی میبـود کـه بایـد بـه درسـتی از او وحشـت میداشـتیم. در
عـوض، او خدایـی مهربـان اسـت کـه بایـد او را دوسـت داشـته باشـیم
قـدرت او قدرتـی مقـدس اسـت. رحمـت او رحمتـی مقـدس اسـت. حکمـت او حکمتـی
مقـدس اسـت و محبتـش، محبتـی مقـدس میباشـد. در ایـن مفهـوم، قدوسـیت الهـی تریـن
واژه در میـان همـه کلـما ّ ت مقـرب بـه خداسـت زیـرا مربـوط بـه ذات خـدا میشـود. شـاید
انـکار قدوسـیت خـدا حتـی بدتـر از انـکار وجـود او باشـد. انـکار وجـود خـدا او را بـی وجـود
میکنـد امـا انـکار قدوسـیتش، او را خدایـی بـی محبـت و حتـی فرومایـه میکنـد.
قدوسـیت خـدا یعنـی او از گنـاه جـدا شـده اسـت و کامـلاً وقـف آن نیکوئـی اسـت کـه
ُمعــرف آن میباشــد. بــه عبــارت دیگــر، قدوســیت شرط لازم اســت و نیــز ویژگــی عرفانــی را تداعـی میکنـد. قدوسـیت در بـر دارنـده جدایـی از گنـاه اسـت و وقـف کامـل بـودن بـه جـلال خـدا را میطلبـد
در اشـعیا بـاب ۶آیـه ۳و مکاشـفه یوحنـا بـاب ۴آیـه ، ۸خـدا را بـه عنـوان «قـدوس ،
قـدوس ، قـدوس» توصیـف کـرده اسـت. هنگامـی کـه نویسـندگان کتـاب مقدس میخواسـتند
بــر چیــزی مهــم تأکیــد کننــد، آن واژه را تکــرار میکردنــد تــا توجــه مــا را بــه آنچــه گفتــه
شـده اسـت، جلـب کننـد. عیسـی بـا تکـرار کلماتـی چـون «حقیقتـاً، حقیقتـاً» (یوحنـا بـاب
۵آیـه ،۲۴بـاب ۶آیـه ۴۷و همـراه بـا آیـات دیگـر،) یـا اورشـلیم، اورشـلیم (متـی بـاب ۲۳
آیـه ،)۳۷یـا صـدا زدن اسـمی ماننـد مارتـا، مارتـا (لوقـا بـاب ۱۰آیـه ،)۴۱توجـه مـا را بـه
مطلبـی مهـم جلـب میکنـد. از میـان تمـام صفـات خـدا، تنهـا قدوسـیت او سـه بـار پشـت
سر هـم بیـان شـده اسـت. ایـن موضـوع حاکـی از مطلبـی بـا بالاتریـن درجـه اهمیـت اسـت.
در واقـع ذات خـدا مقـدس اسـت. او پـاک و نیـک اسـت
قدوسـیت هـم موهبـت و هـم فرمـان خـدا میباشـد. از ایـن رو، مـا بایـد بـرای آن دعـا
نمـوده و هـر روزه در پـی آشـکار کـردن آن باشـیم. تقـدس ثمـره روح اسـت کـه در زندگـی مـا جلـوه میکنـد همچنانکـه هـر روزه بـا روح و مسـیح گام برمیداریـم (غلاطیـان بـاب ۵آیـات
۲۲ ،۱۶و .)۲۵تقـدس یـک واژه اسـت، مسـیحوار بـودن. یعنـی بـه عیسـی تعلـق داشـته و از
روی عشـق و علاقـه و متعهدانـه از او فرمانـرداری کـرده و بیـش از پیـش همچـون او شـویم.
از طرف دیگر معنـای اصلـی کـه بـه مفهـوم قدوسـیت مربـوط میباشـد، بـر جـدا شـدن و کنـار گذاشـته شـدن بـرای خدمـت خـاص خـدا دلالـت دارد. همچنیـن از سـوی دیگـر، قدوسـیت حاکـی ازکیفیـات و ویژگیهـای روحانـی و عرفانـی اسـت، از جملـه عـادل و پـاک بـودن در حضـور خـدارا متبـادر میسـازد. هـر دو جنبـه بایـد در کنـار هـم نگـه داشـته شـوند.
ایمانـداران در عهـد جدیـد بـه دلیـل رابطـه منحـصر بفردشـان بـا عیسـی کـه آنهـا را
بـرای هدفـی خـاص کنـار میگـذارد، مقـدس خوانـده میشـوند. مقـدس بـودن، آنهـا را از
نظــر اخلاقــی عالــی و بیگنــاه نمیکنــد، امــا ایشــان را تغییــر میدهــد تــا بتواننــد زندگــی
پـاک و مقـدس را آغـاز کننـد (بـا اول قرنتیـان بـاب ۱آیـه ۲جایـی کـه پولـس اهالـی قرنتـس
را مقـدس میخوانـد، اگرچـه بیگنـاه و عالـی نیسـتند، مقایسـه کنیـد.) بـه ایـمانداران پنـد
داده شـده اسـت کـه قدوسـیت را دنبـال کننـد کـه بـدون آن هیچکـس خداونـد را نخواهـد
دیـد (عرانیـان بـاب ۱۲آیـه .)۱۴پذیـرش ایمانـداران توسـط خـدا از ابتـدا عالـی اسـت، بـا
ایـن وجـود رشـد مـا در تقدیـس رونـدی مادامالعمـر میباشـد و همـواره نیازمنـد ایـن اسـت
کـه ادامـه یابـد تـا مـا هـر چـه بیشـر بـه تصویـر بـی عیـب او کـه مـا را نجـات داده اسـت،
تبدیـل بشـویم .
تقدیـس مـا بـا ایـمان (عرانیـان بـاب ۱۱آیـه )۶از طریـق قـدرت روحالقـدس محقـق
شــده اســت (دوم تســالونیکیان بــاب ۲آیــه ،۱۳اول پطــرس بــاب ۱آیــه .)۲پولــس رســول
مینویسـد: «ولـی اکنـون از گناهـان خـود پـاک شـده ّ اید و جـزو مقدسـین خـدا گشـته و بـه
نـام عیسـی مسـیح خداونـد و روح خـدای مـا کامـلا نیـک محسـوب شـدهاید» (اول قرنتیـان
بـاب ۶آیـه .)۱۱عیسـی در مـا رشـد مادامالعمـر در قدوسـیت را بوجـود مـیآورد و میـوه
روح را در مـا آشـکار میسـازد. شـباهت مـا بـه او «از خداونـد کـه روح اسـت» نشـات گرفتـه
میشـود (دوم قرنتیـان بـاب ۳آیـه18 .)
مــا میدانیــم کــه خــدا مــا را فــرا میخوانــد کــه احکامــش را نگــه داریــم. اگرچــه ایــن
پرســش مطــرح میشــود کــه، چــرا بایــد احکامــش را نگــه داریــم در حالــی کــه از ایــن راه نجــات نمییابیــم؟ پاســخ در ایــده قدوســیت یافــت میشــود
احـکام خـدا مقـدس، عادلانـه و نیـک هسـتند. این سـه صفـت بدرسـتی کفایـت میکنندکه
توصیـف کننـده خـدا باشـند. از ایـن رو، احـکام بیانگـر ذات و خصلت خدا هسـتند.
پُــر از روح زندگــی کــردن بــه ایــن معنــی اســت کــه مــا بــر طبــق احـکام خــدا زندگـی
کنیــم. احــکام، اصــول و قاعــده ای غیــر قابــل تغییــر در قدوســیت او میباشــند. معیــاری
کــه ایــن احــکام تعییــن میکننــد، درســت ماننــد خــدا غیــر قابــل تغییــر هســتند. عیســی
تصریــح نمــود کــه احــکام منســوخ نشــدهاند بلکــه تمــام بخشهــای آن بایــد تحقــق یابنــد
(متـی بـاب ۵آیـات ۱۷تـا .)۱۹رعایـت کـردن احـکام، قانونگرایـی نیسـت؛ بلکـه نشـانی از
وفــاداری میباشــد. احــکام مــا را نجــات نمیدهنــد. هرگــز نمیتواننــد. احــکام هرگــز شــیوه
ای بـرای نجـات مـا نیسـتند. در عـوض، مسـیر نجاتیافتـگان هسـتند. احـکام بـه اصطـلاح
کفشهایـی هسـتند کـه بـا محبـت در آنهـا قـدم بـر داشـته و خـود را نشـان میدهـد. بـه
ایـن دلیـل اسـت کـه عیسـی بـا شـیواترین لحـن ممکـن گفـت: «گنـاه افـزون شـود، محبّـت
بسـیاری سرد خواهـد شـد» (متـی بـاب ۲۴آیـه .)۱۲محبـت زمانـی کـه احـکام نادیـده گرفتـه
میشــوند، تقلیــل مــی یابــد
درحالـی کـه قاعـده و معیـار تقـدس، احـکام خـدا هسـتند، مرکـز قدوسـیت او محبـت
اسـت. محبـت پاسـخ بـه عمـل رسـتگار کننـده خـدا میباشـد و بـا وفـاداری آشـکار میشـود.
بـدون وفـاداری و علاقـه بـه رعایـت احـکام نمیتوانیـد شـاگرد و پیـرو خوبـی بـرای عیسـی
باشــید. در حالــی کــه حفــظ لغــات احــکام بــدون محبــت امکانپذیــر اســت، امــا نشــان
دادن محبـت حقیقـی بـدون حفـظ و رعایـت احـکام در عمـل امکانپذیـر نیسـت. محبـت
حقیقــی وفــاداری را میطلبــد. محبــت، احــکام را منســوخ و باطــل نمیکنــد بلکــه آنهــا را
کامـل میکنـد
تقـدس پیـششرط بهـره منـد شـدن از دوسـتی بـا خداسـت. پیـششرط مفیـد فائـده بـودن
بـرای خداسـت. مـا حقیقـت ایـن عبـارت را میدانیـم: «یـک عمـل بکاریـد، یـک عـادت درو
کنیـد؛ یـک عـادت بکاریـد، یـک شـخصیت درو کنیـد». و مـا ممکـن اسـت ایـن را اضافـه
کنیـم، «شـخصیت سرنوشـت اسـت».
تنهــا چیزهایــی کــه مــا بــا خــود بــه آســمان میبریــم، خصلــت هایــمان خواهنــد بــود.
(ایـن نـام نیـک اسـت کـه میمانـد.)
اگرچـه بوجـود آوردن عـادات و صفـات جدیـد، (خودتقدیسـی) بـا تـلاش شـخصی نیسـت.
شـکلگیری عـادت شـیوه ای معمولـی اسـت کـه روحالقـدس مـا را بـا قدوسـیت بـه تحقـق
آن هدایـت میکنـد. عادتهـا در گام برداشـتنهای مسـیحی مـا مهـم هسـتند، بویـژه آن عاداتـی
کـه در ارتبـاط بـا فضیلتهـای کتـاب مقدسـی رشـد میکننـد از قبیـل: صـر، محبـت، وفـاداری،
مهربانـی، نیکـی، ملایمـت و خویشـتنداری
هنگامــی کــه روحالقــدس قلبهــای مــا را پُــر کنــد، بــدون شــک مــا بــرای خــدا فعــال
خواهیـم بـود. امـا اغلـب اوقـات، فرامـوش میکنیـم کـه ایـن خداسـت کـه مـا را تقدیـس
میکنـد و کار خوبـی کـه در مـا آغـاز کـرده بـود را بـه پایـان خواهـد رسـانید (فیلیپیـان بـاب
۱آیـه .)۶گاهـی چنـان گرفتـار انجـام کارهـای گوناگـون بـرای خـدا هسـتیم کـه فرامـوش
میکنیـم زمانـی را بـرای او اختصـاص داده و در دعـا بـا او محظـوظ شـویم. وقتـی بـرای دعـا
وقـت نداشـته باشـیم، در واقـع فرصتـی بـرای مسـیحی بـودن نداریـم
شـاید دانـش و توفیـق، چنـان مـا را بـه خـود متکـی و خـود رای کـرده باشـد کـه فکـر
میکنیــم مهارتهــا و برنامههــای خــوب حــق بــی چــون و چــرای مــا بــوده و مــا بــا خــود
اتکائـی بـه چنیـن مرحلـه ای رسـیده ایـم. از ایـن رو فرامـوش میکنیـم کـه بـدون مسـیح و
روحالقـدس، بـه هیـچ توفیقـی نائـل نخواهیـم شـد .
فعالیـت شـدید، قدوسـیت نیسـت. مردمـی وجـود خواهنـد داشـت کـه فکـر میکننـد
کارهــای بزرگــی بــرای خداونــد انجــام دادهانــد در حالــی کــه در واقــع اصــلاً از او پیــروی نمیکـرده انـد. «بسـا در آن روز مـرا خواهنـد گفـت: «خداونـدا، خداونـدا، آیـا بـه نـام تـوّ نبـوت ننمودیـم و بـه اسـم تـو دیوهـا را اخـراج نکردیـم و بـه نـام تـو معجـزات بسـیار ظاهـرنسـاختیم؟» (متـی بـاب ۷آیـات ۲۲و ۲۳را ببینیـد.) تفـاوت بزرگـی میـان فراخوانـده شـدنتوســط خــدا و کشــیده شــدن بــرای انجــام کاری بــرای او وجــود دارد. اگــر در ابتــدا زمــانکافـی را بـرای شـنیدن فراخـوان خـدا صرف نکـرده باشـیم، آنـگاه در همـه کارهایـی کـه انجام میدهیــم در خطــر خــود رایــی و خــود سر بــودن خواهیــم بــود. امــا هیــچ قــدرت، نیــرو، ِ آرامــش و برکــت بادوامــی در رابطــه بــا کار مــا وجــود نخواهــد داشــت، اگــر از فراخوانــی الهـی منشـاء نگرفتـه باشـد. بـرای تقدیـس شـدن ، هـر شـخص در حـد اعلـی نیـاز دارد کـه زمـان خاصـی را بـا خـدا گذرانـده و صـدای او را بشـنود و از کلام او بـا هدایـت روح القـدس قوتــی تــازه بیابــد. ایــن زمــان وقــف شــده بــه کارمــان ارزش و اعتبــاری خــاص و قدرتــی متقاعـد کننـده خواهـد بخشـید.
چگونـه میتوانیـم دسـت یافتن بـه قدوسـیت خـدا را آغـاز کنیـم؟؟
هنگامـی کـه طبیعـت مـا سـقوط کـرده و بـه فسـاد گرائیـده اسـت در حالیکـه طبیعـت خـدا بطـور محـض مقـدس میباشـد؟ قدوسـیت خـدا او را جـدا از جهـان گنـاه و مـرگ تعریـف میکندکه بـشر در وضعیت فعلــی از تجربــه آن عاجــز اســت. بــا ایــن وجــود، در اینجــا شــگفتانگیز تریــن چیــز را داریـم: خـدا بـه مـا ایـن فرصـت را میدهـد کـه در تقـدس او شریـک بشـویم. ایـن هـمان 7
چیـزی اسـت کـه بـه آن رابطـه عهـد گفتـه میشـود«.تمامی جماعـت بنـی اسرائیـل را خطـاب
کــرده، بــه ایشــان بگــو: مقــدس باشــید، زیــرا کــه مــن یهــوه خــدای شــما قــدوس هســتم»
(لاویـان بـاب ۱۹آیـه .)۲یـا همانطـور کـه کتـاب عرانیـان مـی گویـد: «خداونـد میگویـد
اینـک ایامـی میآیـد کـه بـا خانـدان اسرائیـل و خانـدان یهـودا عهـدی تـازه اسـتوار خواهـم
نمـود... و خداونـد میگویـد ایـن اسـت آن عهـدی کـه بعـد از آن ایـام بـا خانـدان اسرائیـل
اسـتوار خواهـم سـاخت کـه احـکام خـود را در خاطـر ایشـان خواهـم نهـاد و بـر دل ایشـان
مرقــوم خواهــم داشــت و ایشــان را خــدا خواهــم بــود و ایشــان مــرا قــوم خواهنــد بــود»
(عرانیــان بــاب ۸آیــات ۸و .)۱۰در ایــن آیــات میتوانیــم رابطــه میــان تقــدس، عهــد و
احـکام را ببینیـم. مـا بـدون اطاعـت از احـکام خـدا نمیتوانیـم مقـدس باشـیم و مـا از احـکام
او اطاعـت مـی کنیـم همانگونـه کـه از خـود او اطاعـت میکنیـم. روح القـدس احـکام او را
در قلـوب و افـکار مـا مـی نویسـد. ایـن امتیـاز مقدسـی بـرای ماسـت: «بـرای اینکـه بتوانیـم
در قدوسـیت او شریـک شـویم» (عرانیـان بـاب ۱۲آیـه ،)۱۰کـه بـا اطاعـت از روی مهـر و
علاقـه بـه احـکام او ابـراز میکنیـم
نتیجهگیری
قدوسیت خداوند سنگ بنای تمام روایتهای کتاب مقدس است. قدوسیت او به این معناست که تمام نظمِ خلقت بر اساس یک نظمِ اخلاقی ثابت عمل میکند و در این نظم، خیر و شر هرگز اصطلاحاتی نسبی و مشروط به تمایلات و ذائقۀ اخلاق فرهنگی نیست. شکوفا شدن انسان همیشه تابعی از شادی و تمایل به چیزی است که خدا را شاد میکند و به آن میل دارد. کلِ کتاب مقدس، قدوسیت خدا را شفافترین چارچوبِ مرجع برای فساد و نابودی انسان میداند. همچنین، قدوسیت خدا به تجلیات اسرار آمیز، حیرتآور و ترسناک او به روشهای مختلف در تاریخ بشر اشاره میکند. بزرگترین امید و ترس هر اسرائیلی دیدن خدا بود، زیرا قدوسِ مطلق همیشه هم جذاب و هم ترسناک است. کلیتِ قدوسیت خدا در زندگی، مرگ و رستاخیز عیسی جاری است. به همین دلیل عدۀ کمی از هم عصران عیسی او را در صفحات انجیل درک کردند. هنگامی که خداوند در تاریخ آشکار میشود، حضور او غیرقابل توصیف است. نخستین واکنش مناسب در مقابل آشکار شدن او پرستش و شکرگزاری است که ممکن است فقط پس از شناخت او پدیدار شود. هنگامی که خداوند تقدس خود را به زندگی ما میفرستد و با روح (القدس) خود با ما سخن میگوید، خبرِ خوش مرگ و رستاخیز عیسی به جای مرگِ ما در میان ملتها پخش میشود. وقتی در نهایت خداوند شیطان را شکست میدهد، دیگر نیازی به یک معبد با “قدس الأقداس” نیست، زیرا خداوند برای همیشه و تا ابد در میان قوم خود ساکن خواهد شد
برگرفته از نویسنده :
Richard Lints (PhD, University of Notre Dame) is the Andrew Mutch Distinguished
Professor of Theology and Vice President for Academic Affairs at Gordon-Conwell .
برگرفته از سخنان Dr.R.C Sproul
برگرفته از کتاب روح القدس و زندگی در قدوسیت
برگرفته از وب سایت https://www.gotquestions.org