واژه الهیات یا خداشناسی از دو واژه یونانی که ترکیب آن دو به معنای "مطالعه درباره خداست " گرفته شده. الهیات مسیحی به معنای ساده تلاشی است برای درک خدا آنگونه که او در کتاب مقدس آشکار شده است. هیچ الهیاتی هرگز به طور کامل خدا را توضیح نخواهد داد چرا ؟ چون که خدا ازلی است و بی نهایت و بالاتر از ماست. از اینرو هر تلاشی برای توصیف او کافی نخواهد بود
بهترین خلاصه ای که در مورد تعریف خدا طبق کتاب مقدس وجود دارد این هست که خدا روحی است که در وجود و حکمت و قدرت و قدوسیت و عدالت و نیکویی ومحبت و حقیقت او، نامحدود و ابدی است. او در تمام دنیا حضور دارد و در عین حال از تمام موجودات برتر است.او خالق ماست و ما مخلوقات او -و پدر ماست و ما فرزندان او !!
بعضی وقتها که ما با هم صحبت میکنم, میگویم که ما به خدا ایمان داریم و همیشه سؤال مطرح میشود که چه خدایی؟ کدوم خدا؟ اون چیزایی که بهش ایمان دارم دربارۀ خدا از کجا شنیدم؟ بر طبق چه منبعی؟ خدای این کتاب خودشو به ما معرّفی کرده، و این باعث میشه که من با این عینک به واقعیتهای زندگی، واقعیتهای این دنیا، و یا در واقع به خدای این دنیا نگاه کنم.
انسانها در طول تاریخ از راههای مختلف خدا را جستجو کردهاند. برخی بدین منظور طریق عقل و استدلال را در پیش گرفتهاند و کوشیدهاند با براهین فلسفی خدایی را برای خود تعریف و تصور کنند. اما برخی دیگر ، به احساس دینی و تجارب عرفانی برای رسیدن به خدا روی آوردهاند. مشکل اینجاست که هرگاه انسان میکوشد با تلاشهای ذهنی یا احساسی خود خدا را جستجو کند، خدایی که سرانجام بدان میرسد بیشتر مخلوق ذهن و احساس خود او است. بهواقع انسان خدا را بهصورت و شباهت خود خلق میکند.
خدای کتابمقدس خدای مکاشفه است.!!! او خدایی است که تا خود خویشتن را مکشوف و آشکار نکند هیچ انسانی قادر به شناخت او نیست. انسان نمیتواند با جستجوی فلسفی یا عرفانی خود او را بیابد.
بلکه اوست که انسان را جستجو میکند و مییابد. بهعلاوه او خدایی خلاف انتظار است. وقتی بر انسان آشکار میشود تمام تصورات و انتظاراتی که انسان از او دارد زیر سؤال میرود. او خدایی است که بتهای ذهنی ما را در هم میشکند و ماهیت دروغین خدایانی را که ما بهصورت خود تراشیدهایم آشکار میکند.
کلام خدا به ما میگوید که شناخت خدا به شکل بهتر و واضحتر فقط از طریق کلام خدا میسر است !!که ما اصطلاحن میگویم که مکاشفه الهی !!
مکاشفه از کلام کشف شده می اید یعنی چیزی که پنهان بود اشکار شده و کتاب مقدس مکاشفه الهی است یعنی خدای ناشناخته را کلام خدا به ما نشان می دهد . خداوند به ما اجازه داده تا انجا که لازم و مورد نیاز ما هست خدا را بشناسیم .
در تثنیه فصل 29 ایه 29 میخوانیم که : 29اسراری هست كه خداوند، خدايمان بر ما كشف نفرموده است، اما او قوانين خود را بر ما و فرزندانمان آشكار نموده است تا آنها را اطاعت كنيم.
در واقع کتاب مقدس می گوید که در مورد ذات خدا و درک خدا یک سری چیزها مخفی است و کسی نمی تواند انها را درک کند و شاید نیازی هم نباشد انها را بفهیم . اما از طرف دیگر می گوید که چیزهای اشکار ازان شماست . پس در نتیجه از طریق چیزها اشکار به ذات و شخصیت خدا و این که خدا کی هست بیشتر پی ببریم .
برای دستیابی به ماهیت خدا و صفات او بهترین چیزی که می توانیم کتاب مقدس را مطالعه کنیم . در واقع کتاب مقدس یگانه منبع ما برای پی بردن به این موضوع که خدا کی هست ؟
تأمل در مکاشفۀ خدا از خودش، چنانکه نهایتاً در کتابمقدس در دسترس ما قرار گرفته نشان میدهد که در خدا بُعدی متعال یا فراباشنده وجود دارد که "پدر" خوانده میشود. خدایی که در کتابمقدس خود را بر انسان آشکار کرده خدایی است بینهایت برتر و بالاتر از همۀ مخلوقات. او با هیچ یک از مخلوقات خود یکی نیست،. هیچ چیز را نمیتوان و نباید با او قیاس کرد. او خدایی است کاملاً متفاوت با همه چیز دیگر. صفات عالی خدا همچون نامحدود بودن، قدرت مطلق، علم مطلق و غیره، او را بینهایت فراتر از همه چیز قرار میدهد.
در این اعتقاد به فراباشندگی خدا، مسیحیت با برخی ادیان و مکاتب خداباور دیگر مشترک است. اما حتی در همین نقطۀ اشتراک نیز خدای مسیحیان ویژگی منحصر بهفرد خود را داراست. این خدای متعال که مطلقاً برتر و بالاتر از همه چیز است، در عین حال "پدر" است. اعتقاد به پدر خدا به دو خصوصیت بسیار مهم خدای مسیحیان اشاره دارد. نخست اینکه او شخص است. او خدایی است دارای شخصیت. شخص بودن خدا بیش از هر چیز بدین معناست که او خدایی است که میتوان با او رابطۀ شخصی برقرار کرد، رابطهای که بر آن مفاهیمی چون شناخت متقابل، تفاهم، اعتماد، توکل، ، اطاعت، همکاری، دوستی، تسلیم، فداکاری و احترام قابل اطلاق است.
وقتی کتابمقدس میگوید که خدا انسان را شبیه خود آفرید، یکی از مهمترین شباهتها همین امکان برقراری ارتباط شخصی است که در انسان یافت میشود. خصوصیت دیگری که پدر بودن خدا بدان اشاره دارد این است که بنا به گفتۀ صریح انجیل، «خدا محبت است» (اول یوحنا ۴:۸ و ۱۶). او پدری است پرمحبت که جهان و انسان را از محبت و بهخاطر محبت آفریده است.
اینکه ذات خدا محبت است سبب میشود که در او بُعد دومی وجود داشته باشد که نزد هیچ یک از دیگر ادیان خداباور شناخته شده نیست. این بُعد دوم را میتوان بُعد درونباشندۀ خدا نام گذاشت، که در طول تاریخ خودش را اینگونه به ما معرفی کرده. خدای مسیحیان در عین حال که بینهایت از همۀ مخلوقات خود برتر و با همۀ آنها متفاوت است، ولی با آنها بیگانه نیست. بلکه چون ذات او محبت است، عار ندارد به مخلوق خود نزدیک شود. انجیل بیپروا بر خلاف انتظار انسان اعلام میدارد که خدا در یک شخصیت تاریخی یعنی عیسای ناصری ظاهر شد! خدا بشریت را به خود گرفته و در یک انسان به جهان ما قدم گذاشته است. مسیحیان به پیروی از انجیل، این بُعد دوم از وجود خدا را که در تاریخ ظاهر شده را ، "پسر" میخوانند.
خدا در عیسی انسان میشود تا دوری و بیگانگی انسان را با خدا از میان بردارد.
کتابمقدس اعلام میکند که در عیسی خدا به این جهان آمده تا انسان گمشده را بجوید و نجات بخشد.
ولی بُعد سومی هم در خدای مسیحیان وجود دارد. این بعد سوم نیز بُعدی درونباشنده است که روحالقدس نامیده میشود. اما با آنچه در مورد بُعد دوم وجود خدا یعنی "پسر" دیدیم تفاوت دارد. خدای مسیحیان نه تنها خدایی متعال است؛ او نه تنها خدایی است که بهخاطر محبتش در تاریخ و در یک شخص خاص یعنی عیسی ذات بشری به خود میگیرد، بلکه کتابمقدس نشان میدهد که او از طریق بُعد سوم خود، روحالقدس، در قلب همۀ مؤمنان به مسیح ساکن میشود.
این حضور خدا در قلب ایمانداران رابطهای بسیار نزدیک و واقعی بین او و خدا ایجاد میکنداین بُعد سوم از ذات خدا نیز برای دیگر ادیان خداباور شناخته شده نیست.
اما این خدای کتاب مقدس از چه صفاتی برخوردار است ؟
1. خدا واحد است : مسیحیت به یک خدای واحد عقیده دارد. اما این خدای واحد در درون خود دارای سه «شخص» میباشد، یعنی پدر و پسر (عیسی مسیح) و روحالقدس. این سه شخص به یک اندازه «خدا» هستند؛ هیچیک از دیگری «بیشتر» یا «کمتر» خدا نیست. اما این سه شخص، «سه خدا» را تشکیل نمیدهند، بلکه یک خدای واحد را.
2. خدا روح است : کلام خدا به ما میگوید که خدا روح است و او جسم نیست . ایجاد هر گونه تصویر جسمانی از خدا کار اشتباهی است و بر خلاف کتاب مقدس است . در یوحنا فصل 4 ایه 24 میخوانیم که : 24زيرا خدا روح است، و هر که بخواهد او را بپرستد، بايد به روح و راستی بپرستد.»
اما اینجا یک سوال مطرح میشود که اگر خدا روح است پس چرا در کتاب مقدس در بعضی از ایات از دستان خدا ویا چشمان خدا صحبت میشود ؟ واقیعیت این است که خدا به ما اجازه می دهد که انسانها برای درک ماهیت خدا از تمسیلهای و توصیفاتی انسانی استفاده کنند که بتوانیم به ذات و ماهیت خدا بیشتر و بهتر ان را درک کنیم .
3. این خدا دارای احساسات و عواطف دارد
در پیدایش فصل 6 ایه 7 می خوانیم که : پس خداوند فرمود: «من انسانی را كه آفريدهام از روی زمين محو میكنم. حتی حيوانات و خزندگان و پرندگان را نيز از بين میبرم، زيرا از آفريدن آنها متأسف شدم.»
در حزقیان فصل 33 ایه 11 میخوانیم که : خداوند میفرمايد: ”به حيات خود قسم، من از مردن شخص شرور خشنود نمیشوم، بلكه از اين خشنود میشوم كه شخص شرور از راههای بد خود بازگشت كند و زنده بماند.
4. این خدای کتاب مقدس دارای اراده و قدرت تصمیم گیری هست : در مورد اراده خدا در پیدایش فصل اول این را می توان گفت که خدا گفت و شود . در واقع خدا خواست و تصیمیم گرفت و انجام داد . در عهد جدید هم خدا اراده کرد و یگانه فرزندش را فرستاد .
وقتی که ما پیدایش را مطالعه می کنیم خدا در کلامش به صورت واضح به ما می گویید که اوست که جهان و تمام هستی ,انسان و حیوانات را خلق کرده است . ,و از همان ابتدا در کلامش به ما نشان می دهد که هم دوست دارد با ما در ارتباط باشد و همچنین نقشه برای ما دارد که تا به ابد ما در کنار او حضور داشته باشیم
5. خدای ما خدای قدوس هست : کلمه قدوس در واژه اصلی به معنی جدا شده است . این به معنی هست که خدا از خلقت خودش جداست . او پاک و مقدس است و از هر ناپاکی بدور .
6. خدای کتاب مقدس محبت است : در اول یوحنا فصل 4 ایه 7 می خوانیم که : 7عزيزان من، بياييد يكديگر را محبت كنيم، زيرا محبت از خداست و هر كه محبت مینمايد، فرزند خداست و خدا را واقعاً میشناسد. 8اما كسی كه محبت نمیكند، خدا را نمیشناسد، زيرا خدا محبت است. خدا با فرستادن فرزند يگانهٔ خود به اين جهان گناهآلود، محبت خود را به ما نشان داد؛ بلی، خدا او را فرستاد تا جان خود را در راه ما فدا كند و ما را به زندگی ابدی برساند. 10اينست محبت واقعی! ما او را محبت نكرديم، بلكه او ما را محبت كرد و يگانه فرزندش را فرستاد تا كفارهٔ گناهان ما شود.
پس مطالعه چیزی جز کند و کاو کلام خدا برای کشف آنچه خدا درباره خود آشکار کرده، نیست. وقتی که این کار را می کنیم، به شناخت خدا به عنوان آفریدگار همه چیز، نگهدارنده همه چیز، و داور همه چیز خواهیم رسید. ، ابتدا و انتهای همه چیز است.
در خروج فصل 3 ایه 13 میخوانیم که : موسی عرض كرد: «اگر پيش بنیاسرائيل بروم و به ايشان بگويم كه خدای اجدادشان، مرا برای نجات ايشان فرستاده است، و آنها از من بپرسند: ”نام او چيست؟“ به آنها چه جواب دهم؟»
14خدا فرمود: «هستم آنكه هستم! به ايشان بگو ”هستم“ مرا نزد شما فرستاده است. 15 ايشان بگو: خداوند يعنی خدای اجداد شما، خدای ابراهيم، اسحاق و يعقوب مرا پيش شما فرستاده است. اين نام جاودانهٔ من است و تمام نسلها مرا به اين نام خواهند شناخت.»
وقتی که موسی پرسید کیست که مرا به نزد فرعون می فرستد، خدا پاسخ داد "هستم آنکه هستم" (خروج فصل 3 آیه 14). نام "هستم" دلالت بر شخص بودن دارد. همانطور که خدا به دیگران نام بخشیده است، خودش نامی دارد. نام "هستم" بیانگر شخصیتی آزاد، هدفمند، و خودکفا است.
خدا یک نیرو یا یک انرژی کیهانی نیست. او وجودی است قادر مطلق، قائم به ذات، و خود مختار، و دارای فکر و اراده است. خدا "شخص" است و خودش را از طریق کلامش و از طریق پسرش عیسی مسیح به بشر آشکار کرده است.
مطالعه الهیات و خداشناسی به معنی شناخت خداست .
تا او را از طریق محبت و مطیع بودن جلال دهیم. ما باید او را بشناسیم پیش از آنکه بتوانیم او را دوست بداریم، و باید او را دوست بداریم، پیش از آنکه بتوانیم میل به اطاعت از او داشته باشیم. نتیجه جانبی این است که خدا آسودگی و امید را به زندگی کسانیکه او را می شناسند و دوست می دارند و اطاعتش می کنند، وارد می کند و زندگی ما را بی نهایت از آن غنی می سازد.
مرکز اصلی ایمان یهودیت عبارت بود از اعتقاد محکم به وحدانیت و برتری یهوه.
یک فرد یهودی با جدیت و غیرت و دقت کامل به این اعتقاد پای بند بود که در تثنیه 6: 4 وجود دارد: «ای اسرائیل بشنو: یهوه خدای ما یهوه واحد است». یهودیان فقط به یک خدا معتقد بودند و لاغیر و این امر از نظری که امتها نسبت به آنها داشتند روشن تر می شود. امتها یهودیان را متهم می کردند که منکر خدا هستند نه به این دلیل که خدا را قبول نداشتند بلکه به این دلیل که با اصرار کامل تأکید می کردند که هیچ خدایی غیر از خدای خودشان وجود ندارد.
در تعالیم علمای مذهبی یهود، تأکید زیادی در مورد پدر بودن خدا به عمل می آید.
در عهد جدید در انجیل متی فصل 6 قسمت اول دعای ربانی یعنی «ای پدر ما که در آسمانی» این چیز جدیدی نبود که ما ان را خواندیم !! در عهد عتیق اشعیاء خدا را اینطور خطاب می کردند
«به درستی که تو پدر ما هستی اگر چه ابراهیم ما را نشناسد و اسرائیل ما را به جا نیاورد اما تو ای یهوه پدر ما و ولّی ما هستی و نام تو از ازل می باشد» (اشعیاء 63: 16).
طبق عقاید خدا شناسی یهود، انسان مخلوق خدا است و این توانایی به او بخشیده شده است که در مورد شریعت آسمانی خدا یا اطاعت نماید و یا نافرمانی کند.
هدف اصلی زندگی انسان عبارت است از حفظ فرامین الهی و انجام تمامی مراسمی که برای قوم خدا معین شده بود مانند ختنه، نگهداری روز سبت، نگهداری جشن های مذهبی و انجام عبادت در کنیسه. تمام وظایف انسان و رابطۀ وی با خدا، در شریعت الهی خلاصه شده بود.
مجازات و پاداش از نظر خداشناسی، وقتی به زندگی فردی مربوط می شد، به بحث در بارۀ ابدی بودن و زندگی پس از مرگ منتهی می گردید. در عهد عتیق در اینگونه موارد مطالب زیادی وجود ندارد. یعقوب و داود هر دو اشاره به (عالم برزخ) کرده اند که مکان تاریک اموات است و اظهار امیدواری نموده اند که در آنجا به فرزندان خود که قبل از موعد فوت کرده اند خواهند پیوست (پیدایش 37: 35، دوم سموئیل 12: 23). در تورات در هیچ جا اشارۀ مستقیم به زنده شدن بدن وجود ندارد هر چند عیسی تفسیر فرمود که وقتی خدا به موسی فرمود: «من هستم خدای ابراهیم و خدای اسحق و خدای یعقوب» (خروج 3: 6)، به این معنی است که خدا خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است (متی 22: 32).
پس دیدیم که خدای مسیحیان، خدای محبت است که در او در عین وحدت، سه بُعد متمایز از هم وجود دارد. "پدر" به تعالی خدا، "پسر" در تاریخ، و "روحالقدس" به روح خدا در قلب مؤمنان اشاره دارد. دیدیم که خدای مسیحیان از خصوصیات شخص برخوردار است و رابطۀ شخصی برقرار میکند.